اینبار براتون عکس هایی آوردم ک میتونید برای جلب کردن دیگران به پاس داشتن پارسی از آن ها استفاده کنید که چند تا از آنها را هم خودم براتون درست کردم;)
امیدوارم ازشون استفاده بکنید.
لطفا در ادامه مطلب همراه ما باشید
و این هم چند عکسی که خودم درست کردم
اینبار براتون عکس هایی آوردم ک میتونید برای جلب کردن دیگران به پاس داشتن پارسی از آن ها استفاده کنید که چند تا از آنها را هم خودم براتون درست کردم;)
امیدوارم ازشون استفاده بکنید.
لطفا در ادامه مطلب همراه ما باشید
و این هم چند عکسی که خودم درست کردم
همون طور ک دوستان درخواست داشتین کلمات بیشتری در اختیارتون بزارم همون طور که گفتم من بیش از 130 واژه در نظر گرفتم که اگر فرصت شد بیشتر از آ« هم براتون می زارم
در اینجا میخواستم اضافه کنم یک نکته مهم:
از آنجایی که من دفت کردم خیلی از افراد هستند که در املا و نوشتار دچار نادرستی ها و اشتباهاتی هستند و باید بدونید که همین که ما با تمرین املا و نوشتار خودمون رو تقویت کنیم در واقع یک کمک بزرگی برای پاس داشتن زبان فارسی انجام داده ایم D:
واژه بیگانهمعادل فارسی
تئورینظریه
تراسمهتابی
تستآزمون
تکنولوژیفن آوری
تکنسینفن روز
تکنیکفن
تله تکستپیام نما
لطفا در ادامه همراه ما باشید
واژه بیگانه | معادل فارسی |
تیراژ | شمار |
جکوزی | آبزن |
حق التحقیق | پژوهانه |
حق التدریس | آموزانه |
دکور | آرایه |
دکوراسیون | ...آرایی،آرایش |
دسپینگ | بازار شکنی |
دوپینگ | زور شکنی |
رتوش | پرداخت |
زونکن | پروندان |
ژتون | بها مهر |
سری | رشته |
سریال | زنجیره |
سمبل | نماد |
سندیکا | اتحادیه |
سنسور | حس گر |
سوبسید | یارانه |
سوژه | موضوع |
سوییت | سراچه |
سیفون | آب شوریه |
سینک | ظرف شویی |
شارژ | هزینه سرانه خدمات |
شیفت | نوبت |
فاز | گام |
فاکتور | برگ خرید |
فاکس نیلا | دورنگار |
در چند نوشته پیش واژگان فارسی یاد دادم و همچنین روش هایی برای اینکه بتوانیم کامل واژگان بیگانه را از زبان فارسی دور کنیم اما اینجا در این نوشته میخواهم بگویم که چرا بهتر است واژههای فارسی را هر چه بیشتر در گفتار و نوشتارمان به کار ببریم.
دلیلی که برای این موضوع خواهم گفت، هیچ ربطی به صیانت از ادب و فرهنگ و زبان این سرزمین و... ندارد، بلکه مستقیماً به بهرهای که ما از زبان میبریم برمیگردد.
یعنی میگویم که اگر ما واژههای فارسی را به کار ببریم، سخن گفتن و نوشتن و فکر کردن برای خود ما آسانتر خواهد شد.
استدلال این نوشته مربوط به استفاده از ساختار زبان فارسی در ساختن واژههای تازه است. برای ما که در یک رشتهٔ علمی درس میخوانیم، فارسینوشتن حتی شاید مشکلتر از هر کس دیگری باشد. ما با انبوهی از مفاهیم علمی سروکار داریم که نه تنها جایگزین فارسی آنها در نوشتههای علمی رایج نیست، بلکه گاهی هیچ جایگزینی هم وجود ندارد.
ما هر روز با انرژی، پتانسیل، آنتروپی، ولتاژ، رآکتانس، سلونوئید و صدها واژهٔ دیگر مواجهیم و شاید تصور این که به جای آنها جایگزین فارسیشان را به کار ببریم، برایمان خندهدار یا تحملناشدنی باشد.
یک نکتهٔ انکارناشدنی هست و آن این که بعضی از این واژهها چنان با نوشتههای علمی فارسی درآمیختهاند که زدودن آنها از این نوشتهها شاید ناممکن باشد.
در ادامه مطلب همراه ما باشید
برای رهاشدن از این مشکل، یک اصل محافظهکارانه را در اینجا میپذیریم؛ این که فقط دربارهٔ واژههایی حرف میزنیم که هنوز هیچ جایگزین رایجی (چه فارسی و چه بیگانه) در زبان روزمره یا علمی ما ندارند، مثلاً واژههایی که به مفهومهایی برمیگردند که به تازگی پدیدآمدهاند. (مثلاً ششهفت سال پیش که تلفن همراه تازه به ایران آمده بود، واژهٔ SMS هنوز ناشناخته بود، که البته الان دیگر این گونه نیست.)
پس هنگام خواندن این نوشته یادتان باشد که اگر با خودتان میگویید: «این واژه به قدری در فارسی جا افتاده است که هیچ جوری نمیشود تغییرش داد.» بدانید که من هم در بسیاری از موارد با شما موافق هستم.
بحث من فعلاً دربارهٔ واژههای تازه است، هرچند که این موضوع از اهمیت این نوشته دربارهٔ واژههای بیگانهای که در فارسی جاافتادهاند نمیکاهد.
برای عینیشدن نوشتهام با چند مثال خاص ادامه میدهم. به واژههای «ساعتگرد» و «پادساعتگرد» توجه کنید.
این دو واژه در نوشتههای علمی و فنی برای مشخصکردن جهت چرخش اجسام به کار میروند. جایگزین انگلیسی آنها به ترتیب clockwise و counterclockwise است. میخواهم ساختار درونی پادساعتگرد را بشکافم تا ببینم که از چه بخشهایی ساخته شده است:
چند مثال دیگر از بن مضارع را در زیر میبینید.
حالا به کل واژهٔ پادساعتگرد دقت کنید. معنی کل این واژه را اجزای آن به خوبی میرسانند:
نمیدانم این واژهٔ پادساعتگرد از چه وقتی در زبان فارسی به کار میرود. فرض کنید نخستین بار چندصد سال پیش یک مهندس ایرانی هنگام نوشتن کتابی دربارهٔ ساختن چرخ آسیا به این مفهوم نیازمند شد و این واژه را ساخت.
این که چرا او به جای «پادساعتگرد» «پادساعتچرخ» را به کار نبرد، پرسش بهجایی است. ولی پرسش مهمتر این است که چرا او یک واژهٔ کاملاً تازه و بیمعنی را برای این مفهوم به کار نبرد؟ فرض کنید واژهٔ پادساعتگرد در فارسی نبود و به جای آن یک واژهٔ ساده و کاملاً جدید را به کار میبردیم.
مثلاً به جای پادساعتگرد میگفتیم جیمبو، و لابد به جای ساعتگرد هم میگفتیم زیمبو. آیا واقعاً فرقی داشت؟
واقعاً فکر کنید! آیا هیچ فرقی داشت؟ جز این که همه جای نوشتههایمان به جای پادساعتگرد، جیمبو نوشته میشد، فرق دیگری هم میکرد؟
میخواهم شما را به مهمترین نتیجهٔ این نوشته راهنمایی کنم: بله! فرق داشت! فرض کنید به جای پادساعتگرد میگفتید جیمبو و به جای همهٔ واژههای ترکیبی مثل آن یک چیز جدید و سادهٔ دیگر میگفتید. (مثلاً به نمودار میگفتید زومبا، به برهمکنش میگفتید بینگو و...) آن وقت هرکدام از این مفاهیم علمی (که خیلیهایشان به خیلیهای دیگر ارتباط مفهومی دارند) هرکدام برای خودشان یک نام متفاوت و مستقل داشتند.
فرض کنید شما با هزار واژهٔ علمی در رشتهٔ خود سروکار داشته باشید. آن وقت شما ناخودآگاه در گوشهای از ذهنتان هزار واژه را ذخیره میکردید و آنها را به کار میبردید. خب، آیا در این حالت اشکالی به وجود میآمد؟ البته که نه. باز هم میتوانستید حرف بزنید و فکر کنید و بنویسید و هزار کار دیگر. ولی اگر همان پادساعتگرد را به کار میبردید و بقیهٔ واژههای ذهن شما نیز همه از اجزای کوچکتری ساخته شده میشدند (مثل برهمکنش، ابررسانایی، گشتاور، ...) آن وقت داستان فرق میکرد.
آن وقت شما مجبور نبودید هزار واژهٔ مستقل را همیشه در ذهن داشته باشید. بلکه میتوانستید آن هزار کلمه را از مجموعهٔ کوچکتری از واژههای پایه و مجموعهای از «وند»ها بسازید. این موضوع چه قدر مهم است؟ باید بگویم که این موضوع بسیار بیشتر از آنچه که به نظر میرسد مهم است.
چند مثال دیگر از واژههای فارسی که دارای اجزای بامعنی هستند میآورم. مثلاً «نمودار» را در نظر بگیرید. این واژه از مصدر نُمودن (به معنی نشاندادن و آشکارکردن) ساخته شده است که به خوبی با معنی این واژه هماهنگ است.
واژههای دیگری نیز با ریشهٔ نمودن وجود دارند که معنی مشابهی دارند: نماینده، نمایش، نمایان، نموده (به معنی نشاندادهشده). وقتی واژهٔ «نمودار» یا هر یک از همخانوادههایش را به کار میبریم یا از کسی میشنویم، ذهنمان حول یک معنی یکتا میچرخد. و خیلی خوب است که چند واژه که معانی مرتبطی دارند، شکل مشابهی هم داشته باشند.
واژهٔ دیگر «گشتاور» است. گشتاور در اصطلاح دینامیک به کمیتی گفته میشود که باعث چرخیدن اجسام میشود. و میبینیم که به خوبی با مصدر گشتن یا گردیدن رابطه دارد. میگوییم «گشتاور جسم را میگرداند.» میبینید که چه خوب بین نام واژه و مفهوم آن هماهنگی وجود دارد.
فایدهٔ بهکاربردن این واژهها این است که فکرکردن را برای ما آسان میکنند. در این جا فارسی بودن واژه اهمیتی ندارد. چیز مهم این است که هر واژه به خانوادهٔ بزرگتری از واژهها وابسته باشد. و از آن جا که ما در ارتباطهای روزانهٔمان فارسی حرف میزنیم، واژههای علمیمان هم اگر از ساختار فارسی پیروی کنند و فعلها و وندهای فارسی را به کار ببرند «منسجم»تر خواهند بود.
جایگاه بهکاربردن واژههای بیگانه هم با مطالب گفتهشده مشخص میشود. اگر به جای پادساعتگرد معادل انگلیسیاش را به کار ببریم و بگوییم «کانترکلاکوایز» این واژه برای ما فارسیزبانان در حکم همان «جیمبو»ی سابق خواهد بود. البته این واژه برای انگلیسیزبانان مثل پادساعتگرد برای ماست و برای آنها از اجزای کاملاً معنیداری ساخته شده است (counter+clock+wise).
ولی از یک دنیای زبانی کاملاً متفاوت آمده است که ساختارش کاملاً با فارسی فرق دارد و بنابراین بهکاربردن آن در زبان فارسی ساختار اولیهٔ آن را کاملاً از بین میبرد. «کانترکلاکوایز» در زبان فارسی یک واژهٔ ساده و تکجزئی است و اجزایش در زبان انگلیسی هیچ مفهومی را به ما نمیرسانند.
وقتی به یک مسئلهٔ علمی فکر میکنیم، با تعداد زیادی از مفاهیم علمی گوناگون سروکار داریم. اگر برای نامیدن هر یک از این مفاهیم واژههای فارسی را به کار ببریم، فکرکردن را برای خودمان آسانتر میکنیم. اگر میخواهید در این باره بیشتر بخوانید، کتاب زیر را ببینید: داریوش آشوری، بازاندیشی زبان فارسی، نشر مرکز.
🔹
سرزمین ایران محل حیات زبان های متعددی است و مردم ایران با تعدادی از
آنها آشنا هستند (فارسی، آذری ترکی، کردی، ترکمنی، بلوچی، عربی و ... ) که
گویندگان میلیونی دارند و زبان هایی که در محدوده کوچکتری متکلم دارند مثل
زبان سرخه ای یا تاتی، مندایی، ارمنی، خارگی و ... . 🔹بخشی
از زبان ها هم قبلا در این سرزمین، مورد استفاده بودند اما به مرور ضعیف و
ضعیف تر شدند و تعداد گویندگان آنها کم و کمتر شد تا اینکه هم اکنون دیگر
اثری از آنها نیست مثل سریانی.
در ادامه مطلب همراهمان باشید
🔹با مرگ یک زبان، تنها یک زبان از بین نمی رود بلکه همراه با آن مجموعه ای از محتواها، نمودها، معنی ها و مفاهیم فرهنگی - تاریخی - بشری نیز از بین می رود.
🔹زبان های ایرانی یکی از دارایی های بزرگ و گرانقدر غیرملموس این سرزمین هستند و به مانند دارایی های ملموس و حتی مهمتر از آنها باید مورد محافظت و استفاده قرار بگیرند به ویژه که دارایی های ناملموس در صورت نابودی قابل بازیابی و تجدید حیات نیستند.🔹عدم استفاده از زبان های ایرانی در فعالیت های منطقه ای و عدم تدریس آن ها در مدرسه و مراکز آموزشی می تواند منجر به تضعیف این زبان ها شود. اکثر ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی در شهرستان ها و استان ها، توجه جدی به زبان های ایرانی ندارند.
🔹این موضوع درباره زبان هایی با مکالمه کنندگان کمتر، بیشتر احساس می شود چرا که هر چقدر استفاده کننده آن کمتر باشد این زبان به نابودی نزدیک تر خواهد شد.🔹راه اندازی فرهنگستان برای زبان های ایرانی یکی دیگر از اقدامات برای تقویت این سرمایه های ملی است. در این صورت فرهنگستان هر زبان می تواند محلی برای تمرکز بر بررسی، پژوهش، واکاوی، آموزش و تقویت آن زبان باشد
1-
برای پاس داشت زبان پارسی بهتره که واژه های مترادف و هم مفهوم هر کلمه رو
بشناسیم و از این کلمات هنگام صحبت کردن یا نوشتن استفاده کنیم و به این
ترتیب گستره ی واژگان مورد استفاده مون رو بیشتر کنیم. مثال:
وحشتناک👈🏻هولناک، ترسناک، بیمناک، سهمناک و رعبآور
2- بعضیها از روی عادت و یا برای اینکه وانمود کنند باکلاس هستند، در صحبتهاشون خیلی از کلمات فرنگی استفاده می کنند. بیایید به جای کاربرد غیرضروری واژه های بیگانه، زبان زیبای پارسی رو حفظ کرده و ارتقا بدیم. مثال: به جای واژه ی آکادمیک از واژه ی دانشگاهی، به جای واژه ی تئوریک از واژه ی نظری و به جای تست از واژه ی چشیدن استفاده کنیم.
در ادامه مطلب همراه ما باشید
3- قواعد نگارش و املای صحیح کلمات رو یاد بگیریم و نسبت به درست نوشتن حساس باشیم.
4- سعی کنیم جمله هامونو روان بنویسیم، متن ها رو از نظر جمله بندی ساده کنیم، جمله های طولانی رو کوتاه کنیم، از واژه های فارسی استفاده کنیم، نوشته هامون یک دست باشه و از جملات مبهم و نارسا استفاده نکنیم. 5- ما وظیفه داریم زبان فارسی رو حفظ و نگهداری کنیم ، اما چطور؟!
بعضیها در نوشته هاشون به جای هر واژه ی بیگانه، از واژه ی معادل فارسی
استفاده می کنند. من با این متن ها، واقعا مشکل دارم، چون باید کلی وقت
بذارم تا ترجمه شون کنم! به نظر من بهتره این کار به تدریج انجام بشه. می
ترسم اگه برای پاسداشت زبان فارسی به طور ناگهانی به جای هر واژه ی آشنا و
مانوس، از یک کلمه ی نامانوس و جدید استفاده کنیم، مردم عطای زبان پارسی رو
به لقای اون ببخشند!یک نمونه از این متنهای خیلی فارسی رو بخونید:
(خدا"
از دیدگاه "سومریان ایرانی نژاد" که "مزداپرست" بودند، گرایش خودکار سرشت
به برپاسازی "ترازش" در خودش بوده است. از دیدگاه "سومریان ایرانی نژاد"،
هنگامیکه ترازش در بخشی از سرشت، برای گاهبازه ای کوتاه برهم می خورد؛ این
گرایش، خود بخود به کنش در می آید، و ترازش را دوباره در آن بخش از سرشت
برپا می کند. این گرایش، یک چم سرشتی است که از آغاز جهان تا به امروز، بر
جهان سرشتی فرمانروائی کرده است. همین گرایش سرشت بوده است که پدید آورندهء
گسترش و فرگشت سرشت شده است.)
6- بهتره برای شروع، سراغ واژه هایی که خیلی کاربردی هستند نریم .
7- من سعی می کنم از این به بعد از واژه های فارسی بیشتر استفاده کنم البته خیلی آروم!
8- می دونید که تنوین، مخصوص زبان عربیه و نباید از تنوین برای کلمات فارسی، استفاده کنیم. بنابراین نباید بگیم: گاهاً - ناچاراً - دوماً و سوماً- جاناً- زباناً- خواهشاً و ...-دوستان آیا تا کنون توانسته اید بجای سلام بگویید درود...خیلی سخته...سختر از گفتنش نگاه شنونده است...بجای غذا تا کنون توانسته اید بگوید خوراک...یا بجای فکر بگوید اندیشه.... یا بجای قبول کردن بگویید پذیرفتن....
شما می اندشید که روزی بیاد که ما فارسی بگیم و بشنویم؟ من امیدوارم...چون همه این را دوست دارند که به پارسی بگند و بشنوند...پس چرا اینکار را نمی کنیم...انگار از همدیگر رودوایسی داریم..!! ولی یک روزی پارسی سخن گفتن برای همه جا می افته .....امیدوارم..من که تلاش خودم را برای نزدیکانم می کنم...شما چی؟
خالی=تهی ....
تمیز=پاک....پاکیزه
صبر=تاب
صبور=بردبار
مثل=مانند
مرحوم=شادروان
کثیف-چرک...آلوده
برای اینکه بفهمیم چه واژگانی عربی و چه واژگانی فارسی اند چه کار میتوانیم انجام دهیم؟:
هر وقت از یک واژه تونستید واژه های دیگه ای از همین ریشه پیدا کنید اونوقت بدونید اون عربیه نه فارسی ...چون عربی صرف و نحو میشه...
دوستان ..تا کنون تلاش کرده اید نوشته هایتان را فارسی بنویسید و حرف بزنید و از واژه های عربی کمتر استفاده کنید؟
آزمایش کنید ..باور کنید نوشته و گفتار زیباتری خواهید داشت !! آیا تا کنون از سخن گفتن خودتان درد نکشیده اید؟؟؟
ما ایرانی هستیم ..چگونه می توانیم تاب بیاوریم که یک واژه فارسی هم در سخنمان نباشد....خیلی سخت است و سخت تر از آن اینکه جایگزینی برای آن واژه عربی پیدا نکنید..
ای کاش ما هم مانند دیگران آسوده بودیم ازاینکه چه می گوییم و چه می نویسیم !!!!
گام نخست خودمان هستیم ...باید این راه را آغازی باشد.....از خود و خانه مان آغاز کنیم از بچه ها که آینده را خواهند ساخت.....روی بچه های خیلی سرمایه گذاری کنید
این که فارسی بدون کلمات بیگانه صحبت کنیم
شاید در نظرتون اولش مسخره بیاد اما
مانند دیگران نبودن خودش نشانه یک پیشرفت و برتریه....
دوستان آیا بهتر نیست از جاهایی که بیننده یا شنونده زیادی دارند بخواهیم که فارسی را پاس بدارند ...یا روزنامه ای مانند همشری یه ستون برای فارسی را پاس داشتن باز کنه...یا شهرداری توی این تابلوهای شهری که پیام شهروندی می زنه ...پیام فارسی را پاس بداریم هم بزنه؟
خوب برای اینکه این جا فایده داشته باشه چند واژه بیگانه براتون آوردم دوباره
بیوگرافیسر گذشت
پاراگرافبند
پارلمانمجلس
پرسنلکارکنان
پروژکتورنور افکن
پلمپمهر و موم
پلی کپیدستگاه تکثیر
پمپاژتلمبه زنی
پور سانتدرصد
تئاترنمایش
برای اینکه بتونیم زبان فارسی رو پاس بداریم خوب است که چند کلمه ای که رایج است رو به زبان اصلی و مادری خودمان بلد باشیم
واژه بیگانهمعادل فارسی
آباژورنورتاب
آبونهمشترک
آپارتمانکاشانه
آتلیهکارگاه
آرشیوبایگانی
حتما در ادامه کلمات دیگر را بخوانید و سعی کنید در زندگی روزمره از آنها استفاده کنید :)
واژه بیگانه | معادل فارسی |
آرم | نشانه |
آسانسور | آسان بر(انسان)_بالابر(بار) |
آکادمی | فرهنگستان |
آلبوم | جنگ |
آنتیک | عتیقه |
آیفون | آوابر |
اپراتور | کاربر |
اپوزیسیون | گروه مخالف |
اتوبان | بزرگراه |
اتوبیوگرافی | سرگذشت شرح حال خود |
اتوماتیک | خودکار |
اتیکت | بها نما |
ادیت | ویرایش |
ارگانیزاسیون | سازمان |
اسانس | عطر مایه |
اسپری | افشانه |
استامپ | جوهر گین |
اسکورت | همروان |
اف اف | در باز کن |
اکیپ | گروه مجهز |
اندیکاتور | نامه نما |
انسیتیتو | موسسه |
انیمیشن | پویا نمایی |
اوتیماتوم | اتمام حجت |
ایمیل | پیام نگار |
ایندکس | نمایه |
بادی گارد | جان پس |
بارکد | رمزینه |
بارم | شمارک |
باند | نوار |
بروشور | دفترک |
بلوار | چارباغ |
بن | بها برگ |
بورس | بها بازار |
بوفه | چینی جا |
بوکس | مشت زنی |
بولتن | خبرنامه |
بیلان | ترازنامه |